مورخ ٢٤ می ١٩١٣ در منزل مستر و مسس دریفوس در پاریس: درباره مبعث حضرت اعلی و بشارت به ظهور حضرت بهاءاللّه و تشریح علم ذاتی مظاهر ظهور

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ٢٤ می ١٩١٣ در منزل مستر و مسس دریفوس در پاریس:
درباره مبعث حضرت اعلی و بشارت به ظهور حضرت بهاءاللّه و تشریح علم ذاتی مظاهر ظهور 1

(خطابات جلد سوم، ص.۵-۸)

هواللّٰه

امروز چون مبعث حضرت اعلی بود، لهذا جميع شما ها را تبريک می گويم. امروز روزی بود که شبش، حضرت باب در شيراز برای حضرت باب الباب اظهار امر کردند. ظهور حضرت باب عبارت از طلوع صبح است. چنانکه طلوع صبح بشارت به ظهور آفتاب می دهد، همين طور ظهور حضرت باب علامت طلوع شمس بها بود. يعنی صبحی بود نورانی که آفاق را روشن کرد و آن انوار کم کم نمايان شد تا عاقبت مهر رخشان جلوه نمود. حضرت باب مبشر به طلوع شمس بهاء اللّه بود و در جميع کتب خويش بشارت به ظهور حضرت بهاء اللّه داد حتّی در اوّل کتابی که موسوم به احسن القصص است، می فرمايد يا سيّدنا الاکبر قد فديت بکلّی لک و ما تمنّيت الّا القتل فی سبيلک. نهايت آرزوی حضرت باب شهادت در اين سبيل بود. اين تاج سلطنت ابديّه را بر سر مبارک نهاد که جواهر زواهرش قرون و اعصار را روشن نمايد. حضرت اعلی روحی له الفداء صدمات بسيار شديده ديد در اوّل امر در شيراز در خانهٔ خويش حبس بود، بعد از آنجا به اصفهان حرکت فرمود. علمای آنجا حکم به قتل دادند و نهايت ظلم و اعتساف روا داشتند حکومت حضرت را به تبريز فرستاد و در ماکو حبس شدند و از آنجا به قلعه چهريق برای حبس فرستادند. ضرب شديد ديدند و اذيت بی پايان کشيدند. آخر الامر به تبريز مراجعت دادند و هزاران گلوله به سينه مبارکش زدند. لکن از اين شهادت شمعش روشنتر شد و علمش بلند تر گرديد و قوّه ظهورش شديد تر گشت؛ تا حال که در شرق و غرب اسم مبارکش منتشر است.

باری بعضی را چنان گمان که مظاهر مقدّسه تا يوم ظهور از حقيقت خويش خبر ندارند مانند زجاجی که از روشنائی بی نصيب است و چون سراج امر روشن شود آن زجاج نورانی گردد. ولی اين خطا است زيرا مظاهر مقدّسه از بدايت ممتاز بوده اند اين است که حضرت مسيح می فرمايد در ابتدا کلمه بود پس مسيح از اوّل مسيح بود کلمه بود و کلمه نزدخدا بود. بعضی را گمان چنان که وقتی که يحيی از نهر اردن حضرت مسيح را تعميد دادآن وقت روح القدس بر مسيح نازل شد و مبعوث گشت و حال آنکه حضرت مسيح به صريح انجيل از اوّل مسيح بود. همچنين حضرت محمّد می فرمايد کنت نبيّاً و الآدم بين المآءو الطّين و جمال مبارک می فرمايد کنت فی ازليّة کينونتی عرفت حبّی فيک فخلقتک. آفتاب هميشه آفتاب است اگر وقتی تاريک بوده آفتاب نبوده آفتاب به حرارتش آفتاب است لهذا مظاهر مقدّسه لم يزل در نورانيّت ذات خود بوده و هستند. امّا يوم بعثت عبارت از اظهار است و الّا از قبل هم نورانی بوده اند حقيقت آسمانی بوده اند و مؤيّد به روح القدس و مظهر کمالات الهی مثل اين آفتاب که هر چند نقاط طلوع آن متعدّد است و هر وقتی از مطلعی و هر روزی از برجی طلوع می نمايد ولی نمی شود گفت آفتاب امروز حادث است نه بلکه همان آفتاب قديم است لکن مطالع و مشارق حادث و جديد.

باری حضرت اعلی روحی له الفداء در جميع کتب خويش بشارت به ظهور بهاء اللّه داد که در سنهٔ تسع ظهور عجيبی ظاهر می شود و هر خيری حاصل می گردد و کلّ به لقاء اللّه فائز می شوند، يعنی ظهور ربّ الجنود خواهد بود و آفتاب حقيقت طالع و روح ابدی دميده خواهد شد. خلاصه بيانات بسيار دارد که جميع در بشارت به ظهور بهاء اللّه است. آن بود که چون حضرت بهاء اللّه در بغداد، يوم رضوان اظهار امر فرمود، جميع بابيان معترف شدند، مگر قليلی. و قوّت و قدرت بهاء اللّه قبل از اظهار امر ظاهر بود و جميع خلق حيران که اين چه شخص جليلی است و اين چه کمالات و علم و فضل و اقتدار لهذا به مجرّد ظهور در ايّامی قليله خلق ملتفت شدند.

با آنکه حضرت بهاء اللّه در حبس بود، ولی امرش شرق و غرب را احاطه نمود. دو پادشاه مستبد می خواستند امرش را محو نمايند و سراجش را خاموش کنند، لکن روشن تر شد. در زير زنجير علمش را بلند کرد و در ظلمت زندان نورش ساطع گشت و جميع اهالی شرق، ملوک و مملوک نتوانستند مقاومت نمايند. آنچه منع کردند و اصحابش را کشتند، نفوس بيشتر اقبال کردند. به جای يکنفر مقتول، صد نفر اقبال کردند و امرش غالب شد. و اين قدرت بهاء اللّه قبل از ظهور معلوم بود. نفسی به حضورش مشرف نشد، مگر آنکه مبهوت گشت. علما و فضلای آسيا همه معترف بودند که اين شخص بزرگوار است، امّا ما نمی توانيم از تقاليد دست برداريم و ميراث آباء را ترک کنيم. هر چند مؤمن نبودند، امّا می دانستند که شخص بزرگواری است. و بهاء اللّه در مدرسه ای داخل نشد معلّمی نداشت. کمالاتش بذاته بود. همه نفوسی که او را می شناختند، اين مسئله را به خوبی می دانستند. با وجود اين آثارش را ديديد و علوم و کمالاتش را شنيديد، حکمت و فلسفه اش را می بينيد که مشهور آفاق است، تعاليمش روح اين عصر است جميع فلاسفه شهادت می دهند و می گويند که اين تعاليم نور آفاق است.

باری مظهر الهی بايد نور الهی باشد. نورانيّتش از خود او باشد، نه از غير. مثل اينکه آفتاب نورش از خود اوست، امّا نور ماه و بعضی ستارگان از آفتاب است، به همچنين نورانيّت مظاهر مقدّسه بذاتهم است، نمی شود از ديگری اقتباس نمايند. ديگران بايد از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمايند، نه آنها از ديگران. جميع مظاهر الهيّه چنين بوده اند. حضرت ابراهيم و حضرت موسی و حضرت مسيح و حضرت محمّد و حضرت باب و حضرت بهاءاللّه در هيچ مدرسه ئی داخل نشدند، لکن کتبی از آنها صادر که جميع شهادت دادند بر اينکه بی مثل بوده اند. و اين قضيّهٔ بهاء اللّه و باب، يعنی عدم دخول در مدارس را الآن در ايران، نفوس دليل و برهان می دانند. در شرق به کتب بهاء اللّه استدلال بر حقّيّت او می نمايند که هيچکس نمی تواند مانند اين آيات صادر نمايد و نفسی پيدا نشد که بتواند نظير آن بنويسد زيرا اين کتب و آثار از شخصی که در مدرسه ای داخل نشده صادر گشته، و برهان حقّيّت اوست. باری اين کمالات بذاته بوده و اگر غير اين باشد، نمی شود. نفوسيکه محتاج تحصيل از ديگرانند، چگونه مظهر الهی می شوند؟ سراجی که خود محتاج نور است، چگونه روشنی بخشد. پس بايد مظهر الهی خود جامع کمالات موهبتی باشد نه اکتسابی ؛شجری باشد مثمر به ذات باشد، نه ثمر مصنوعی. چنان شجر شجرهٔ مبارکه است که بر آفاق سايه افکند و ميوهٔ طيّبه دهد.

پس در آثار و علوم و کمالاتيکه از حضرت بهاء اللّه ظاهر شد، نظر نمائيد که به قوّهٔ الهيّه و تجلّيات رحمانيّه بود. حضرت باب در جميع کتب بشارت به ظهور آن فيوضات و کمالات الهيّه داد. لهذا شما ها را تبريک روز بعثت حضرت اعلی روحی له الفداء می گويم که اين عيد سعيد و روز جديد بر جميع شما ها مبارک و مايهٔ سرور قلوب باد.



  1. نطق مبارک در مبعث حضرت اعلی در منزل مسيو و مادام دريفوس شب ٢٤ می ١٩١٣ در پاريس
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio