مورخ سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ در ارض اقدس خطاب به اعضای محفل اجرائیه کنگره صلح عمومی: درباره مذمّت خودپسندی و اهتمام برای اجرای تعالیم الهی که به نفع عموم بشر است

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ در ارض اقدس خطاب به اعضای محفل اجرائیه کنگره صلح عمومی:
درباره مذمّت خودپسندی و اهتمام برای اجرای تعالیم الهی که به نفع عموم بشر است 1

(خطابات جلد سوم، ص. ۳۵-۳۷)

هواللّٰه

ای انجمن محترم عالم انسانی، از اين نيّت خيريّه و علويّت مقاصد که داريد، بايد مورد شکرانيّت جميع بشر گرديد، کلّ از شما ممنون و خوشنود باشند که به بذل چنين همّتی پرداختيد که سبب آسايش عموم بشر است. زيرا راحت و آسايش عالم آفرينش در تحسين اخلاق عمومی عالم انسانی است و اعظم وسيله به جهت تربيت اخلاق، علوّ همّت و توسيع افکار است. بايد عالم انسانی را باين منقبت عظيمه دعوت نمود.

ملاحظه فرمائيد که مبادی مرعيّهٔ اصليّهٔ هر فردی از افراد بشر جلب منفعت خويش و دفع مضرّت است. در فکر آسايش و شادمانی خود است و آرزوی تفرّد در زندگانی می نمايد و می کوشد که از جميع افراد ديگر در راحت و ثروت و عزّت ممتاز گردد. اين است آرزوی هر فردی از افراد بشر و اين نهايت دنائت و بدبختی و پستی فکر است. انسان چون اندکی ترقّی فکر يابد و همّتش بلند گردد در فکر آن افتد که عموم عائله را جلب منفعت و دفع مضرّت نمايد، زيرا راحت و نعمت عموم خاندان خويش را سعادت خود داند. و چون فکرش توسّع بيشتر يابد و همّتش بلند تر گردد، در فکر آن افتد که ابناء ملّت و ابناء وطن خويش را جالب منفعت و دافع مضرّت شود. هر چند اين همّت و فکر از برای خود او و خاندان او بلکه عموم ابناء ملّت و وطن او مفيد است، ولکن از برای ملل سائره مورث ضرر است. زيرا به جان بکوشد که جميع منافع عالم انسانی را راجع به ملّت خويش و فوائد روی ارض را بعائلهٔ خود و سعادت کلّيّهٔ عالم انسانی را تخصيص بخود دهد و همچو داند که ملل سائره و دول مجاوره هر چه تدنّی نمايند ملّت خويش و وطن خود ترقّی نمايد تا در قوّت و ثروت و اقتدار باين وسيله بر سائرين تفوّق يابد و غلبه کند. امّا انسان الهی و شخص آسمانی از اين قيود مبرّاست و وسعت افکار و علويّت همّت او در نهايت درجه است و دائرهٔ افکار او چنان اتّساع يابد که منفعت عموم بشر را اساس سعادت هر فردی از بشر داند و مضرّت کلّ ملل و دول را عين مضرّت دولت و ملّت خويش، بلکه خاندان خود بلکه عين مضرّت نفس خود شمرد. لهذا بجان و دل بقدر امکان بکوشد که جلب سعادت و منفعت از برای عموم بشر و دفع مضرّت از عموم ملل نمايد و در علويّت و نورانيّت و سعادت عموم انسان بکوشد فرقی در ميان نگذارد. زيرا عالم انسانی را يک خاندان داند و عموم ملل را افراد آن خاندان شمرد، بلکه هيئت اجتماعيّه بشر را شخص واحد انگارد و هر يک از ملل را عضوی از اعضاء شمرد.

انسان بايد علويّت همّتش باين درجه باشد تا خدمت به اخلاق عمومی کند و سبب عزّت عالم انسانی گردد. حال قضيّه بر عکس است. جميع ملل عالم در فکر ترقّی خويش و تدنّی سائرين اند، بلکه در فکر جلب منفعت خود و مضرّت ديگرانند و اين را تنازع بقا شمرند و گويند اساس فطری عالم انسانی است. ولی اين بسيار خطاست، بلکه خطائی ازاين اعظم نه. سبحان اللّه در بعضی از حيوانات، تعاون و تعاضد بقا است، ملاحظه می شود که در مورد خطر بر يکديگر سبقت می گيرند. روزی در کنار نهری صغير بودم، ملخ های صغير که هنوز پر بر نياورده، به جهت تحصيل رزق، از اين طرف نهر بطرف ديگر عبور می خواستند. لهذا آن ملخ های بی بال و پر هجوم نمودند و هر يک بر ديگری سبقت گرفتند و خود را آب ريختند تا مانند پلی از اين طرف نهر تا آن طرف نهر تشکيل نمودند و ملخ های ديگر از روی آنها عبور کردند و از آن سمت نهر بسمت ديگر گذشتند، ولی آن ملخ هائيکه در روی آب پلی تشکيل نموده بودند هلاک شدند. ملاحظه کنيد که اين تعاون بقا است نه تنازع بقا. مادام حيوانات را چنين احساسات شريفه ای، ديگر انسان که اشرف کائنات است، چگونه بايد باشد و چگونه سزاوار است، علی الخصوص که تعاليم الهيّه و شرايع سماويّه، انسان را مجبور بر اين فضيلت می نمايد. و در نزد خدا امتيازات ملّيّه و تقاسيم وطنيّه و خصوصيّت عائله و قيود شخصيّه مذموم و مردود است.

جميع انبيای الهی مبعوث و جميع کتب سماوی بجهة اين مزيّت و فضيلت نازل شد و جميع تعاليم الهی محصور در اين است که اين افکار خصوصيّت منافع از ميان زائل گردد و اخلاق عالم انسانی تحسين شود و مساوات و مواسات بين عموم بشر تأسيس گردد تا هر فردی از افراد جان خويش را بجهت ديگران فدا نمايد. اين است اساس الهی، اين است شريعت سماوی و چنين اساسی متين جز بيک قوّت کلّيّهٔ قاهره بر احساسات بشريّه تأسيس نيابد. زيرا هر قوّتی عاجز است، مگر قوّت روح القدس و نفثات روح القدس. چنان انسان را منقلب نمايد که به کلّی اخلاق مبدّل گردد، ولادت ثانويّه يابد و بنار محبّت اللّه که محبّت عموم خلق است و ماء حيات ابديّه و روح القدس تعميد يابد. فلاسفه اولی که نهايت همّت در تحسين اخلاق داشتند و به جان و دل کوشيدند، ولی نهايت تربيت اخلاق خويش توانستند، نه اخلاق عمومی. به تاريخ مراجعت نمائيد، واضح و مشهود گردد. ولی قوّهٔ روح القدس تحسين اخلاق عمومی نمايد، عالم انسانی را روشن کند علويّت حقيقی مبذول دارد و عموم بشر را تربيت کند. پس خير خواهان عالم بايد بکوشند تا به قوّت جاذبه، تأييدات روح القدس را جذب کنند.

اميدم چنان است که آن جمع محترم انجمن خيری عالم انسانی مانند آئينه اقتباس انوار از شمس حقيقت نمايند و سبب تربيت اخلاق عموم بشر گردند و خواهش آن دارم که نهايت احترام من در حقّ آن هيئت عاليقدر مقبول شود. ع ع



  1. لوح مبارک به افتخار اعضای محفل اجرائیه کنگرس صلح عمومی
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio