مورخ سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۱ در ارض اقدس خطاب به مدیروقارئین مجلّه شرقی لندن: درباره فراموش شدن مدنیت الهی که موجب شیوع جنگ و اختلافات گردیده است

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۱ در ارض اقدس خطاب به مدیروقارئین مجلّه شرقی لندن:
درباره فراموش شدن مدنیت الهی که موجب شیوع جنگ و اختلافات گردیده است 1

(خطابات جلد سوم، ص. ۳۰-۳۲)

هواللّٰه

هواللّه دوست محترم من نامهٔ شما رسيد از آن روابط روحانی که منبعث از جان ووجدان بود نهايت سرور حاصل شد.

در اين سفر هر چند واضح و مشهود گرديد که عالم غرب در مدنيّت مادّيّه ترقّيات فوق العاده نموده ولی مدنيّت الهيّه نزديک است که بکلّی فراموش شود. زيرا جميع افکار در عالم طبيعت غرق گرديده، هر چه هست جلوهٔ جهان طبيعت است نه جلوه الهی. و چون در عالم طبيعت نقائص بسيار، لهذا انوار مدنيّت الهيّه پنهان و طبيعت حکمران شده است. در عالم طبيعت قوّهٔ اعظم تنازع در بقا است و اين منازعه در بقا مبدأ و منشأ جميع مشکل ها و سبب جنگ و جدال و عداوت و بغضاء بين جميع بشر است. زيرا در عالم طبيعت، ظلم و خود پسندی و آرزوی غلبه و تعدّی بر حقوق سايرين، صفات غير ممدوحه که از رذائل عالم حيوانی است، موجود. پس تا مقتضای طبيعت بين بشر حکمران است، فلاح و نجاح محال. زيرا فلاح و نجاح عالم انسانی به فضائل و خصائلی است که زينت حقيقت انسان است و آن مخالف مقتضای طبيعت است. طبيعت جنگجو است، طبيعت خونخوار است طبيعت ستمکار است طبيعت غافل از حضرت پروردگار است. اين است که ملاحظه ميفرمائيد که اين صفات درندگی در عالم حيوانی طبيعی است.

لهذا حضرت پروردگار محض لطف و عنايت بعث رسل و انزال کتب فرمود تا بتربيت الهی عالم انسانی از فساد طبيعت و ظلمت نادانی نجات يافته بکمالات معنوی و احساسات وجدانی و فضائل روحانی موفّق گردد و مصدر سنوحات رحمانی شود اين است مدنيّت الهی. امروز در عالم انسانی مدنيّت مادّی مانند زجاج در نهايت لطافت است ولی هزار افسوس که اين زجاج محروم از سراج است و سراج مدنيّت الهيّه است که مظاهر مقدّسهٔ الهيّه مؤسّس آنند. باری چون اين قرن قرن انوار است قرن ظهور حقيقت است قرن ترقّيات است هزار افسوس که هنوز در بين بشر تعصّبات جاهليّه و منازعات طبيعيّه و خصومت و عداوت در نهايت متانت است و جميع اين ضرر ها از آن است که مدنيّت الهيّه بکلّی از ميان رفته و تعاليم انبيا فراموش گرديده. مثلاً نصّ تورات است که جميع بشر خلق رحمانند و در ظلّ الطاف پروردگار نه خلق شيطان، نصّ انجيل است که آفتاب الهی بر مطيع و عاصی پرتو انداخته و در قرآن می فرمايد لا تری فی الخلق الرّحمن من تفاوت اين است اساس مظاهر مقدّسهٔ الهيّه. ولی هزار افسوس که سوء تفاهم بکلّی بنيان انبيا را بر انداخته لهذا دين که بايد سبب محبّت و الفت باشد و مؤسّس وحدت عالم انسانی گردد سبب بغض و عداوت گرديده. شش هزار سال است که در بين بشر خون ريزی و درندگی است که از خصائص عالم حيوانی است ولی بظاهر نام تعصّب دينی و تعصّب جنسی و تعصّب وطنی نهاده اند و تيشه بر ريشهٔ عالم انسانی ميزنند صد هزار افسوس.

باری من در جميع ممالک غرب سياحت نمودم و در جميع مجامع و کنائس عظمی بموجب تعاليم حضرت بهاء اللّه اعلان وحدت عالم انسانی نمودم و ترويج صلح عمومی کردم. نعره زنان جميع را به ملکوت الهی دعوت نمودم که الحمد للّه شمس حقيقت از افق شرق در نهايت لمعان اشراق نموده و بر جميع آفاق پرتو انداخته، پرتو او تعاليم آسمانی است و آن اعلان وحدت عالم انسانی است و ترويج صلح عمومی و تحرّی حقيقت و تأسيس الفت و محبّت بقوّهٔ ديانت و تطبيق علم و عقل و دين و ترک تعصّب دينی و جنسی و وطنی و سياسی و تعميم معارف عمومی و تحکيم محکمهٔ کبرای عمومی که حلّ مشکلات مسائل مختلفه بين دول و بين المللی نمايد و تربيت عموم اناث نظير رجال در جميع فضائل انسانی و حلّ مسائل اقتصادی و تأسيس لسان عمومی و امثال ذلک تا عالم انسانی از ظلمت ضلالت نجات يابد و بمطلع انوار هدايت رسد و به کلّی اين نزاع و جدال و خصومت و عداوت در بين بشر از بنيان بر افتد و سوء تفاهمی که بين اديان است زائل گردد، زيرا اساس اديان الهی يکی است و آن وحدت عالم انسانی است. الحمد للّه در امريکا گوش های باز يافتيم و نفوسی همدم و همراز ديدم که مقاصد آن نفوس القاء الفت بين جميع بشر است و نهايت آرزو ترقّيات فوق العادهٔ عالم انسانی. و همچنين در لندن نفوس مبارکی را ملاقات کردم که بجان و دل در القاء محبّت و الفت در بين بشر می کوشند.

اميدم چنانست که روز به روز، اين افکار عاليه انتشار يابد و اين مقاصد خيريّه جلوه نمايد تا جميع ملل عالم، مظاهر سنوحات رحمانيّه گردند و در بين اديان و اقوام، نزاع و جدالی نماند. اين است عزّت ابديّه، اين است سعادت سرمديّه، اين است جنّت عالم انسانی. ع ع



  1. (لوح مبارک خطاب به) مدیر و قارئین مجل ۀ شرقی لندن
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio