مورخ ماه جولای ۱۹۱۱ در رمله اسکندریه خطاب به کنگره عظیم بین المللی در دارالفنون لندن : درباره تأثیرات محبت و مضرّات عداوت

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ماه جولای ۱۹۱۱ در رمله اسکندریه خطاب به کنگره عظیم بین المللی در دارالفنون لندن :
درباره تأثیرات محبت و مضرّات عداوت 1

(خطابات جلد اول، ص. ۳۵ـ۴۳)
به نجم باختر مراجعه نمائید.

هُوالله

ای اهل عالم، چون در جميع عالم سير و سياحت نمائيد، آنچه معمور است، از آثار الفت و محبت است و آنچه مطمور است، از نتائج بغض و عداوت. با وجود اين عالم بشر متنبه نشود و از اين خواب غفلت بيدار نگردد، باز در فکر اختلاف و نزاع و جدال افتد که صف جنگ بيارايد و در ميدان جدال و قتال جولان کند. وهمچنين ملاحظه در کون و فساد و وجود و عدم نمائيد که هر کائنی از کائنات، مرکب از اجزاء متنوعه متعدده است و وجود هر شيئی فرع ترکيب است، يعنی چون بايجاد الهی در بين عناصر بسيط ترکيبی واقع گردد از هر ترکيبی کائنی تشکيل شود؛ جميع موجودات بر اين منوال است .و چون در آن ترکيب اختلاف حاصل گردد و تحليل شود و تفريق اجزاء گردد، آن کائن معدوم شود، يعنی انعدام هر شیء عبارت از تحليل و تفريق عناصر است. پس هر الفت و ترکيب در بين عناصر سبب حيات است و اختلاف و تحليل و تفريق سبب ممات. بالجمله تجاذب و توافق اشياء سبب حصول ثمره و نتائج مستفيده است و تنافر و تخالف اشياء سبب انقلاب و اضمحلال است. از تآلف و تجاذب جميع کائنات ذی حيات مثل نبات و حيوان و انسان تحقق يابد و از تخالف و تنافر، انحلال حاصل گردد و اضمحلال رخ بگشايد.

لهذا آنچه سبب ائتلاف و تجاذب و اتّحاد بين عموم بشر است حيات عالم انسانيست و آنچه سبب اختلاف و تنافر و تباعد است علت ممات نوع بشر است. چون به کشتزاری مرور نمائی و ملاحظه کنی که زرع و نبات و گل و ریاحین پیوسته است و جمعیتی تشکیل نموده، دلیل بر آنست که آن کشتزار و گلستان به تربیت دهقان کاملی انبات و ترتیب شده است و چون پریشان و بی ترتیب و متفرق مشاهده نمائی ، دلیل بر آن است که از تربیت دهقان ماهر محروم و گیاه تباه خود روئی است. پس واضح شد که الفت و التیام، دلیل بر تربیت مربی حقیقی است و تفرق و تشتت، برهان وحشت و محرومیت از تربیت الهی .

اگر معترضی اعتراض نماید که طوائف و امم و شعوب و ملل عالم را آداب و رسوم و اذواق و طبائع و اخلاق مختلف و افکار و عقول و آراء متباین، با وجود این چگونه وحدت حقیقی جلوه نماید و اتحاد تام بین بشر حاصل گردد؟ گوئیم اختلاف به دو قسم است. یک اختلاف سبب انعدام است و آن نظیر اختلاف ملل متنازعه و شعوب متبارزه که یکدیگر را محو نمایند و خانمان براندازند و راحت و آسایش سلب کنند و خونخواری و درندگی آغاز نمایند و این مذموم است، اما اختالف دیگر که عبارت از تنوع است، آن عین کمال و سبب ظهور موهبت حضرت ذوالجلال.

ملاحظه نمائيد گلهای حدائق هر چند مختلف النّوع و متفاوت اللون و مختلف الصور و الاشکالند، ولی چون از يک آب نوشند و از يک باد نشو و نما نمايند و از حرارت و ضياء يک شمس پرورش يابند، آن تنوع و اختلاف سبب ازدياد جلوه و رونق يکديگر گردد. چون جهت جامعه که نفوذ کلمة الله است حاصل گردد، اين اختلاف آداب و رسوم و عادات و افکار و آراء و طبائع سبب زينت عالم انسانی گردد. و همچنين اين تنوع و اختلاف چون تفاوت و تنوع فطری خلقی اعضاء و اجزای انسانست که سبب ظهور جمال و کمال است و چون اعضاء و اجزای متنوعه در تحت نفوذ سلطان روح است و روح در جميع اعضاء و اجزاء سريان دارد و در عروق و شريان حکمران است، اين اختلاف و تنوع مؤيد ائتلاف و محبت است و اين کثرت اعظم قوهء وحدت. اگر حديقه ای را گلها و رياحين و شکوفه و اثمار و اوراق و اغصان و اشجار از يک نوع و يک لون و يک ترکيب و يک ترتيب باشد، به هيچ وجه لطافتی و حلاوتی ندارد، و لکن چون از الوان و اوراق و ازهار و اثمار گوناگون باشد، هر يکی سبب تزيين و جلوهٔ سائر الوان گردد و حديقهٔ انيقه شود و در نهايت لطافت و طراوت و حلاوت جلوه نمايد. و هم چنين تفاوت و تنوع افکار و اشکال و آراء و طبائع و اخلاق عالم انسانی چون در ظلّ قوه واحده و نفوذ کلمه وحدانيت باشد، در نهايت عظمت و جمال و علويت و کمال ظاهر و آشکار شود.

الیوم جز قوه کلمة اللّه که محیط بر حقائق اشياست، عقول و افکار و قلوب و ارواح عالم انسانی را در ظل شجره واحده جمع نتواند. اوست نافذ در کلّ اشیاء و اوست محرّک نفوس و اوست ضابط و رابط در عالم انسانی. الحمد للّه الیوم نورانیت کلمة اللّه بر جمیع آفاق اشراق نموده و از هر فرق و طوائف و ملل و شعوب و قبائل و ادیان در ظل کلمۀ وحدانیه وارد و در نهایت ائتالف مجتمع و متحد و متفقند.

ای اهل عالم طلوع شمس حقيقت، محض نورانيت عالم است و ظهور رحمانيت در انجمن بنی آدم نتيجه و ثمر مشکور و سنوحات مقدسه هر فيض موفور، رحمت صرف است و موهبت بحت. و نورانيت جهان و جهانيان ائتلاف و التيام است و محبت و ارتباط بلکه رحمانيت و يگانگی و ازاله بيگانگی و وحدت با جميع من علی الارض در نهايت آزادگی و فرزانگی. جمال مبارک ميفرمايد همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار. عالم وجود را بيک شجر و جميع نفوس بمنزله اوراق و ازهار و اثمار تشبيه فرمودند. لهذا بايد جميع شاخه و برگ و شکوفه و ثمر در نهايت طراوت باشند و حصول اين لطافت و حلاوت منوط بارتباط و الفت است. پس بايد يکديگر را در نهايت قوت نگهداری نمايند و حيات جاودانی طلبند. پس احبای الهی بايد در عالم وجود رحمت رب ودود گردند و موهبت مليک غيب و شهود نظر بعصيان و طغيان ننمايند و نگاه بظلم و عدوان نکنند نظر را پاک نمايند و نوع بشر را برگ و شکوفه و ثمر شجر ايجاد مشاهده کنند. هميشه باين فکر باشند که خيری بنفسی رسانند و محبت و رعايتی و مودت و اعانتی بنفسی نمايند، دشمنی نبينند و بد خواهی نشمرند جميع من علی الارض را دوست انگارند و اغيار را يار دانند و بيگانه را آشنا شمرند و بقيدی مقيد نباشند بلکه از هر بندی آزاد گردند. اليوم مقرّب در گاه کبرياء نفسی است که جام وفا بخشد و اعدا را درّ عطا مبذول دارد حتی ستمگر بيچاره را دستگير شود و هر خصم لدود را يار ودود. اين است وصايای جمال مبارک اين است نصائح اسم اعظم.

ای یاران عزیز، جهان در جنگ و جدال است و نوع انسان در نهایت خصومت و وبال، ظلمت جفا احاطه نموده و نورانیت وفاء پنهان گشته، جمیع ملل و اقوام عالم چنگ تیز نموده و با یکدیگر جنگ و ستیز می نمایند. بنیان بشر است که زیر و زبر است، هزاران خانمان است که بی سر و سامان است، در هر سالی هزاران هزار نفوس در میدان حرب و جدال آغشته به خاک و خون است و خیمه سعادت و حیات منکوس و سرنگون. سرورا ن سرداری نمایند و به خونریزی افتخار کنند و به فتنه انگیزی مباهات نما یند. یکی گوید که من شمشیر بر رقاب امتی آختم و دیگری گوید مملکتی با خاک یکسان ساختم و یکی گوید من بنیاد دولتی بر انداختم. این است مدار فخر و مباهات بین نوع بشر. در جمیع جهات، دوستی و راستی مذموم و آشتی و حق پرستی مقدوح. منادی صلح و صالح و محبت و سالم، آئین جمال مبارک است که در قطب امکان خیمه زده و اقوام را دعوت می نماید.

پس ای ياران الهی، قدر این آئین نازنین بدانید و به موجب آن حرکت و سلوک فرمائید و سبیل مستقیم ومنهج قویم پیمائید و به خلق بنمائيد. آهنگ ملکوت بلند کنید و تعالیم و وصایای رب ودود منتشر نمائید تا جهان جهان دیگر شود و عالم ظلمانی منور گردد و جسد مرده خلق حیات تازه جوید، هر نفسی به نفس رحمانی حیات ابدیه طلبد. این زندگانی عالم فانی در اندک زمانی منتهی گردد و این عزت و ثروت و راحت و خوشی خاکدانی عنقریب زائل و فانی شود. خلق را به خدا بخوانید و نفوس را به روش و سلوک ملأاعلی دعوت کنید، یتیمان را پدر مهربان گردید و بیچارگان را ملجأ و پناه شوید، فقیران را کنز غنا گردید و مریضان را درمان و شفا، معین هر مظلومی باشید و مجیر هر محروم. در فکر آن باشید که خدمت به هر نفسی از نوع بشر نمائید و به اعراض و انکارو استکبار و ظلم و عدوان اهمیت ندهید و اعتناء نکنید، بالعکس معامله نمائید و به حقیقت مهربان باشید، نه به ظاهر و صورت. هر نفسی از احبای الهی باید فکر در این حصر نماید که رحمت پروردگار باشد و موهبت آمرزگار، به هر نفسی برسد، خیری بنماید و نفعی برساند و سبب تحسین اخلاق گردد و تعدیل افکار تا نور هدایت تابد و موهبت حضرت رحمانی احاطه نماید. محبت نور است، در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است، درهر کاشانه لانه نماید. ای احبای الهی همتی بنمائید که این ظلمت به کّلی زائل گردد تا سرّ پنهان آشکار شود و حقایق اشیا مشهود و عیان گردد. ع ع



  1. این خطابۀ مبارکه به افتخار اول کنگره عظیم بین المللی که در ماه جوالی سنه ۱۹۱۱ در دارالفنون
    و چون رئیس کنگره مذکور، حضرت عبدالبهاء را دعوت نمودند و به لندن منعقد گشت نازل گردید سبب بُعد مسافت و دوری دیار ممکن نبود حضرت عبدالبهاء تشریف ببرند، لهذا این خطابه را فرستادند و در کنگره مذکور به توسط جناب مستر تیودر پول قرائت گردید و تأثیر فوق العاده در مجمع مذکور بخشید
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio