مورخ ١٩ یا ۲۰ نوامبر ١٩١١ در منزل مبارک در پاریس : درباره مفتریات اعداء و غلبه امراللّه

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ١٩ یا ۲۰ نوامبر ١٩١١ در منزل مبارک در پاریس :
درباره مفتریات اعداء و غلبه امراللّه 1

(خطابات جلد اول، ص. ۱۸۶ـ ۱۹۲)

هُوالله

از بدايت عالم تا امروز هر وقت ندای الهی بلند شد، ندای شيطان هم بلند شد. زيرا هميشه ظلمت می خواهد مقاومت نور کند، ظلم می خواهد مقاومت عدل نمايد، جهل می خواهد مقاومت علم نمايد. اين عادت مستمره اهل اين جهانست.

ملاحظه کنيد در زمان موسی، فرعونی بود، مقاومت می کرد تا نورانيت حضرت موسی را از انتشار منع کند. در زمان حضرت مسيح، قيافا و حنّا رؤسای مذهب يهود بودند. اينها به نهايت قوت مقاومت حضرت مسيح می کردند و افتراهائی چند به حضرت نوشتند و انتشار دادند. حتی مجمع فريسيان حکم بر قتل مسيح داد که اين شخص مسيخ است، استغفر اللّه گمراه است، استغفر اللّه بی پدرمشروعست، چيزهائی که نمی خواهم برزبان بياورم و در بين جميع يهود شرق اين مفتريات را انتشار ميدادند و مقصدشان اينکه نورانيت مسيح را منع کنند. و همچنين در زمان محمد علمای قريش خواستند نورانيت حضرت محمد را از انتشار منع کنند. جميع فتوی برقتل او دادند و نهايت اذيت را بر او وارد آوردند و بقوه شمشير خواستند آن بنيان عظيم را هدم نمايند. آيا هيچ يک توانستند مقاومت نمايند؟ عاقبت مغلوب شدند و نورانيت امر الهی آفاق را احاطه کرد. جميعشان مانند اردوی شکست خورده از ميدان در رفتند. کلمة اللّه نافذ شد، شريعت اللّه منتشرگشت، تعاليم الهيه آفاق را احاطه کرد. نفوسيکه در ظل حق بودند مثل ستاره از افق سعادت کبری درخشيدند.

حال هم باز همان دستگاه است. جمعی نادان که خود را بدين نسبت می دهند می خواهند نورانيت بهاء اللّه را منع کنند مقاومت امر اللّه نمايند تا آفاق را از اين اشراق محروم نمايند. چون که برهانی ندارند به افترا دست زنند، زيرا عادت مردم نادان چنين است. وقتی که برهان ندارند؛ شمشيرشان افتراست؛ و الّا اگر برهان داشته باشند؛ به آن مهاجمه نمی نمودند صحبت می کردند بدگوئی نمی نمودند؛ کلام رذيل بر قلم و زبان نمی راندند؛ مثل مرد ميدان بيان برهان می کردند. ما با آنها نزاع و جدالی نداريم، بدگوئی از آنها نمی کنيم، حقيقت حال آنها و سوء سيرت آنان را بيان نمی کنيم به برهان لب گشائيم. می گوئيم برهان ما اينست، اگر شما در مقابل برهان ما برهانی داريد بنمائيد. امّا آنها ابداً نزديک نمی آيند زبان به افترا گشايند و در جرائد مرقوم ميدارند که اين بهائيان چنين و چنانند. چنانکه فريسيان در حق حواريين می گفتند هر چه از قلمشان جاری شود، می نويسند.

وقتيکه شما ملاحظه کنيد چنين اوراقی منتشر شد، ابداً مکدّر نشويد به کمال قوت به موجب تعاليم بهاء اللّه عمل نمائيد، اعتنائی نکنيد همين نفوس سبب می شوند که کلمة اللّه بين خلق منتشر می شود. البته نفوسی که منصفند فحص می کنند تحقيق و تدقيق می کنند، همان فحص و تدقيق سبب هدايت آنها می شود. مثل اينست که کسی بگويد در فلان اطاق شمعی است خاموش. بعد شخص سامع فحص کند ببيند روشن است. می شنود در فلان باغ درختانی زرد برگ شکسته شاخ تلخ ثمر است و گلها بد بو زنهار نزديک او نرويد. لابد نفوسيکه منصفند با اين قناعت نمی کنند بلکه می گويند ميرويم می بينيم و تحری حقيقت می نمائيم. چون فحص و تحقيق نمايند، می بينند درختهای باغ در نهايت اعتدالست ساقها در نهايت راستی برگها در نهايت سبزی، شکوفه ها در نهايت معطّری ميوها در نهايت حلاوت گلها در نهايت طراوت. پس می گويد الحمد للّه آن بدگو سبب شد که من به اين باغ راه يافتم سبب هدايت من شد. اين بدگويان چنينند سبب می شوند که مردم تفحّص می کنند.

در زمان مسيح کتبی که درمذمت مسيح تأليف کردند، افتراهائی که به مسيح زدند کذب هائی که در حق حواريين گفتند، آيا هيچ اثری داشت؟ کتب که فلاسفه آن زمان ردّ به مسيح نوشتند، آيا هيچ ضرری رسانيد؟ بلکه جميع آن کتب سبب ترويج شد، زيرا ذکر مسيح را مردم شنيدند، به تفحص و تجسّس آمدند و هدايت يافتند. ما نمی خواهيم در حق اين نفوس حرفی بزنيم، ما بد نمی گوئيم بلکه همين قدر می گوئيم اين مفتريات ابداً عظمی ندارد. اين مفتريات به منزله ابر است که حجاب آفتاب گردد. ابر هر قدر کثيف باشد اشعه آفتاب عاقبت او را متلاشی می نمايد و محو ميکند. انوار آفتاب حقيقت را هيچ ابری حجاب نشود، نسيم گلستان الهی را هيچ سدّی مانع نگردد، باران آسمانی را هيچ حائلی حاجز نشود. از اين کلام مرادم اينست که وقتيکه کتابهای افترا منتشرشود و در جرائد مفتريات نوشته گردد، شما محزون نشويد، بلکه بدانيد که اين سبب قوت امر اللّه است. زيرا درخت بی بار را کسی سنگ نزند، چراغ خاموش را کسی تعرض ننمايد، آنچه واقع شود همان سبب قوت امراللّه است نظير آنکه از پيش گذشت.

در زمان موسی نگاه کنيد غرور فرعون بنی اسرائيل را مدد و عون بود. هر چند آن ظالم اعلان کرد که موسی قاتل است لهذا بايد قصاص گردد ولی اين قوت تأثيری نداشت. فرياد کرد که اين موسی و هارون هر دو مفسدند می خواهند دين مبين شما را بهم زنند و در مملکت اختلاف و فساد اندازند، لهذا اهلاک و اعدام آنها لازمست ”ان هذان لساحران يريدان ان يبدّلا دينکم بسحر هما و يذهبا بطريقتکم المثلی“ ابداً تأثيرنکرد، بلکه نور موسی درخشيد شريعتش منتشر شد نورانيت تجلی سينا احاطه کرد. و همچنين فريسيان وقتی فرياد بر آوردند که مسيح استغفر اللّه مسيخ است، زيرا سبت را شکسته شريعة اللّه را منسوخ کرده، طلاق را حرام نموده، تعدد نساء را منع کرده، مقصدش هدم قدس الاقداس است خرابی بيت اللّه است. وا ويلا، وا دينا، وا مذهبا، فرياد بر آوردند که بدار زنيد بدار زنيد. اين اعتراضات آنها هيچ اثری نداشت، صبح مسيح طلوع نمود، نفثات روح القدس در جميع عالم تأثير کرد، همه اقوام مختلفه را متحد نمود.

مقصد اينست که از مفتريات قوم و کذب و مجادله آنها هيچ فتوری به امر اللّه وارد نمی آيد، بلکه سبب علوّ امر اللّه است و دليل بر آن است که اگر امر عادی بود، کسی تعرضی بر آن نمی نمود. امر هر قدر عظيم تر است، دشمنش بيشتر است. لهذا ما بايد در نهايت ثبوت و رسوخ به موجب تعاليم بهاء اللّه عمل نمائيم. مرحبا.



  1. نطق مبارک ٢٨ ذی قعده ١٣٢٩ در منزل مبارک - در پاريس ١٩ نوامبر ١٩١١
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio