مورخ ۶ مارچ ۱۹۱۲ در هتل ویکتوریا دررمله اسکندریه: درباره کیفیت ظهور مظاهر مقدسه در ادوار مختلفه

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ۶ مارچ ۱۹۱۲ در هتل ویکتوریا دررمله اسکندریه:
درباره کیفیت ظهور مظاهر مقدسه در ادوار مختلفه 1

(خطابات جلد سوم، ص. ۱-۴)

مظاهر مقدّسه الهيّه، هر يک عالم امکان را شمسی در نهايت اشراق بودند، هر يک وقت طلوع عالم را روشن نمودند، ولی کيفيت طلوع تفاوت دارد.

حضرت موسی کوکبش اشراق کرد بر آفاق ولی بقوّه قاهره شريعت اللّه را در ميان بنی اسرائيل منتشر نمود، ولی تجاوز بجائی ديگر نکرد، بلکه حصر در بنی اسرائيل بود. يعنی کلمة اللّه روح ايمان به بنی اسرائيل بخشيد و آن ملّت در ظلّ شريعت حضرت در جميع مراتب ترقّی کرد و توسيع يافت تا رسيد بزمان سليمان و داود و پانصد سال طول کشيد تا چنانکه بايد و شايد امر منتشر شد. در زمان فرعون بنی اسرائيل نفوسی در نهايت ذلّت و ضعف بودند و مستغرق در هوی و هوس و در نهايت درجهٔ سوء اخلاق بقوّه معنويّهٔ حضرت موسی ترقّی کردند و از ظلمات نجات يافتند و سبب نورانيّت آفاق شدند و تحت تربيت الهی تربيت گشتند تا بمنتهی درجهٔ ترقّی رسيدند.

بعد منحرف از صراط مستقيم و منصرف ازمنهج قويم گشتند، دو باره به ذلّ قديم افتادند تا دوره حضرت مسيح آمد، کوکب عيسوی طلوع نمود. در ايّام آن حضرت معدودی قليل مهتدی بنور هدايت شدند و مشتعل بنار محبّت اللّه گشتند، منجذب شدند و منقطع از ماسوی اللّه گشتند. از راحتشان، از دولتشان، از حياتشان گذشتند و جميع شئونشان را فراموش نمودند، ولی معدودی قليل بودند. مؤمنين حقيقی فی الحقيقه دوازده نفر بودند و يکی از آنها اعراض کرد و استکبار نمود، محصور در يازده نفر و چند زن شد. سيصد سال طول کشيد تا امر حضرت انتشار يافت و کلمة اللّه نافذ شد و ندای ملکوت اللّه بجميع اطراف ارض رسيد و روحانيّت و نورانيّت حضرت جهان را زنده و روشن کرد.

زمان حضرت رسول عليه السلام رسيد نيّر حضرت رسول طلوع نمود، ولی در يک بيابانی شن زار خالی از آب و علف که از سطوت ملوک دور بود وقوّهء عظيمه مفقود قوای نافذهٔ سائر ممالک در آنجا نفوذی نداشت، بلکه محصور در چند قبائلی بود که در نهايت ضعف بودند، فقط بالنسبة بيکديگر صولتی داشتند و قبيله اعظم آنها قريش بود که قوّهٔ اعظم آنها هزار نفر بود که در مکّه حکومت می نمودند و در بادية العرب زندگانی می کردند. از انتظام و اقتدار فی الحقيقه عاری بودند و سلاحشان عبارت از شمشير و نيزه و عصا بود. حضرت بقوّهٔ قاهره امر اللّه را بلند نمود اين معلوم است که هر نفسی که قوّه قاهره بيند فوراً خضوع کند و خاشع گردد، هرعاصی فوراً مطيع شود. اگر انسانی را هزار کتاب نصايح بخوانی متأثّر نشود، دلالت کنی و بياناتی نمائی که در سنگ تأثير نمايد، در او ابداً اثر نکند به جزئی قوّه قاهره چنان متأثّر شود که فوراً خاضع و خاشع گردد و امتثال امر نمايد. حضرت بقوّهء قاهره امرشانرا بلند کردند و علمشان را بر افراختند و شريعت اللّه انتشار يافت.

امّا جمال مبارک و حضرت اعلی در زمانی ظاهر شدند که قوّه قاهره دول زلزله بر ارکان عالم انداخته بود در محلی معتکف دور از عمار نبود در قطب آسيا ظاهر شدند واعدا به جميع انواع اسلحه مسلح بودند. حکايت قبيلهٔ قريش نبود. هر دولتی با پنجهزار توپ ده کرور لشکر در ميدان حرب جولان ميداد. يعنی جميع دول در نهايت اقتدار بودند و جميع ملل در نهايت قوّت و عظمت. اگر به تاريخ رجوع نمائيد از بدايت تاريخ الی يومنا هذا در هيچ عصر و قرنی دول عالم باين اقتدار نبودند و ملل عالم باين انتظام نبودند. در همچو وقتی شمس حقيقت از افق رحمانيّت طلوع نمود، ولی در نهايت مظلومی، وحيد و فريد و بی معيّن و نصير و قوای عالم بر مقاومت جمال مبارک دائماً قيام داشت. در موارد بلا هر مصيبتی بر وجود مبارک وارد شد، بليّه ای نماند که بنهايت درجه بر وجود مبارک وارد نيامد. جميع تکفير کردند تحقير نمودند، ضرب شديد زدند، مسجون کردند سرگون نمودند و عاقبت در نهايت مظلوميت از وطن اخراج و نفی به عراق نمودند. دو باره باسلامبول و از اسلامبول بار سوم برميلی منفی نمودند و بعد به خراب ترين قلعه های عالم مانند قلعه عکّا فرستادند، و در آنجا مسجون نمودند. ديگر از اينجا موقعی بدتر اعظم برای نفی و حبس متصوّر نميشد و سرگونی اعظم از اين ممکن نه که چهار مرتبه و بالاخره در قلعه ئی مثل عکّا مسجون کردند. چنين واقعه ای يعنی چهار مرتبه نفسی از محل سرگونی بمحل نفی و از محل نفی بسجن اعظم افتد در تاريخ نيست.

با وجود اين در سجن در زير زنجير مقاومت بمن علی الارض يعنی با جميع ملوک و ملل فرمود. در وقتيکه در زير چنگ و زجر آنها بود آن الواح ملوک صدور يافت و انذارات شديده شد و ابداً در سجن اعتنائی به دولتی نفرمودند. مختصر اينست که امرش را در سجن جهانگير کرد، در زير زنجير آوازه کلمة اللّه بشرق و غرب رساند و رايت ملکوت مرتفع نمود و انوارش ساطع گرديد و جميع قوای عالم مقاومت نتوانست. هر چند به ظاهر مسجون بود، ولی از ساير مسجونين ممتاز بود، چه که هر مسجونی در سجن ذليل است، حقير است و قاعده چنين است، ولی او چنين نبود. مثلاً جميع ارباب مناصب و مأمورين که بودند در ساحت اقدس خاضع و خاشع بودند و جميع زائرين احباب مشاهده عياناً می نمودند که بعضی از امراء ملکيّه و عسکريّه نهايت التماس می نمودند که مشرف شوند، قبول نمي فرمودند متصرّف عکّا مصطفی ضياء پاشا خواست پنج دقيقه مشرف شود، قبول نشد. فرمان پادشاهی اين بود که جمال مبارک در اطاقی مسجون باشند و اگر نفسی بخواهد بحضور مبارک مشرف شود حتّی متعلّقين مبارک نگذارند و در نهايت مواظبت باشند که مبادا نفسی به حضور رود. در همچو وقتی مسافر خانه برپا بود و خيمهٔ مبارک در کوه کرمل برپا و مسافرين از شرق و غرب می آمدند.

با وجوديکه حکم پادشاهی اين بود، ولی ابداً به حکم پادشاه بتضييق حکومت اعتنا نميفرمودند در سجن بودند امّا کلّ خاضع بودند بحسب ظاهر محکوم بودند امّا بحقيقت حاکم بحسب ظاهر مسجون بودند ولی در نهايت عزّت . مختصر اينست که جمال مبارک امرش را در زير حکم زنجير بلند نمود اين برهانيست که کسی نميتواند انکار کند. هر نفسی را سرگون مينمودند زار و زبون ميشد معدوم می شد، ولی جمال مبارک را سرگونی سبب علوّ امر شد. و هر نفسی را مسجون ميکنند سبب اضمحلال اوست، امّا مسجونی جمال مبارک سبب استقلال او شد. هر نفسی را بر او جمهور هجوم ميکنند معدوم ميشود لکن هجوم جمهور بر جمال مبارک سبب اشراق نور گشت. انوارش ساطع شد آياتش لامع گشت حجّتش کامل شد برهانش واضح و لامع گرديد.

باری امشب شب مولود حضرت رسول است. حضرات اسلام مولد گرفته اند و مولدی حضرات عبارت از عاداتيست هزار ساله که به حسب رسوم و قواعد و آداب مجری ميدارند، ولی فی الحقيقه از اين ولادت بالنتيجة در عالم آثاری جديد ظاهر شد و نتايجی مفيد حاصل گشت. اين ولادت سبب شد که هيئت آسيا تغيير و تبديل کرد از حالتی بحالتی ديگر منتقل شد در وقتش تأثيرات عجيبه کرد، ولی حضرات ندانستند که بعد از حضرت چه کنند. در هر سری هوائی و از هر کلّه صدائی بلند شد. باری نگذاشتند که آن نور ساطع روشن شود. به نزاع و جدال مثل خروسهای جنگی بيکديگر حمله کردند. فی الحقيقه امشب برای آسيا شب مبارکی بود امّا نگذاشتند، بلکه به نهب و غارت و نزاع و جدال پرداختند.

اميدواريم ما که بندگان جمال مبارکيم و عبد آستان او هستيم، در دريای عنايتش مستغرقيم، در ساحل شريعتش ساکنيم و مشمول لحظات عين رحمانيّتيم، بلکه انشاء اللّه بآستان مبارک وفا داشته باشيم. نوعی کنيم که سبب نورانيّت امر و علويّت امر و روحانيّت امر مبارکش شويم تا حلاوت تعاليم جمال مبارک مذاقها را شيرين کند. امّا مشروط باين شرط است که بموجب وصايا و نصايح مبارک عمل نمائيم و يقين است که عالم روشن خواهد شد امّا شرطش عمل بوصايا و نصايح جمال ابهی است.



  1. خطابه که در رمله اسکندريّه در هتل ويکتوريا پنجشنبه ١٦ ربيع الاوّل ١٣٣٠ بيان فرموده اند.
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio