مورخ ٢٣ می ١٩١٢در دارالفنون کلارک در ووستر: درباره فضیلت علم ولزوم استفاده از آن به جهت اتحاد عالم

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ٢٣ می ١٩١٢در دارالفنون کلارک 1 در ووستر:
2 درباره فضیلت علم ولزوم استفاده از آن به جهت اتحاد عالم 3

(خطابات جلد دوم، ص.۷۷-۸۲)

ای انجمن مبارک، بی نهايت مسرورم از اين که در اين جمعيت دارالفنون حاضرشده ام. بسيار ميل داشتم که اين دارالفنون را روزی مشاهده کنم. الحمد للّه اين تحقّق يافت، زيرا اين دارالفنون منشأ فوايد عظيمه است. و اعظم منقبت عالم انسانی علم است و انسان به عقل و علم ممتاز از حيوان است. انسان به علم کاشف اسرار کائنات است، انسان به علم مطّلع بر اسرار قرون ماضيه گردد، انسان به علم کشف اسرار قرون آتيه کند، انسان به علم کشف اسرار مکنون کمون ارض نمايد، انسان به علم کاشف حرکات اجسام عظيمهٔ آسمان گردد. علم سبب عزّت ابديّهٔ انسان است، علم سبب شرف عالم انسانی است، علم سبب حسن صيت و شهرت انسان است، علم کشف اسرار کتب آسمانی کند، علم اسرار حقيقت آشکار نمايد، علم خدمت به عالم حقيقت کند، علم اديان سابقه را از تقاليد نجات دهد، علم کشف حقيقت اديان الهی کند، علم اعظم منقبت عالم انسانی است، علم انسان را از اسارت طبيعت نجات دهد، علم شوکت و نواميس طبيعت درهم شکند. زيرا جميع کائنات اسير طبيعتند. اين اجسام عظيمه اسير طبيعت است، کرهٔ ارض باين عظمت اسير طبيعت است، عوالم نبات و اشجار و حيوان اسير طبيعت است. هيچ يک ابداً از قانون طبيعت تجاوز نتواند. اين شمس به اين عظمت به قدر ذرّه از قانون طبيعت خارج نشود، امّا انسان به علم خرق قانون طبيعت کند و بقوّهٔ علم نظام طبيعت را درشکند و حال آنکه ذی روح خاکی است؛ در هوا پرواز نمايد، بر روی دريا تازد، در زير دريا جولان نمايد شمشير از دست طبيعت گيرد و برجگرگاه طبيعت زند و جميع اينها را بقوّهٔ علم کند.

مثلاً ملاحظه می کنيم که انسان اين قوّه برقيّهٔ عاصی و سرکش را در شيشه حبس کند و صوت آزاد را حصر نمايد و محيط هوا را به موج آرد و مخابره کند، کشتی بر صحرا راند، خشکی را دريا کند، و کوه را خرق نمايد، شرق را همدم غرب کند جنوب و شمال را دست در آغوش نمايد، اسرار مکنونه طبيعت را آشکار کند و اين خارج از قانون طبيعت است. جميع اين صنايع و بدايع را بقوّه علم از حيّز غيب به عالم شهود آرد و جميع اين وقايع خارج از قانون طبيعت است ولی به قوّه علم تحقّق و وجود يابد. خلاصه جميع کائنات اسير طبيعت است، مگر انسان آزاد است و اين آزادی بواسطه علم است. علم قواعد احکام طبيعت بهم زند نظام طبيعت در هم شکند و اين را به قوّه علم کند.

پس معلوم شد که علم اعظم مناقب عالم انسانی است علم عزّت ابدی است علم حيات سرمدی است. ملاحظه کنيد حيات مشاهير علما را که هر چند جسم متلاشی شد، ولی علمشان باقی است سلطنت ملوک عالم موقّتی است ولی سلطنت شخص عالم ابدی است و صيت شهرتش سرمدی. انسان دانا به قوّهٔ علم شهير آفاق شود و کاشف اسرار کائنات گردد. شخص ذليل به علم عزيز شود، شخص گمنام نامدار گردد و مانند شمع روشن ما بين ملل درخشنده شود. زيرا علم انوار است و شخص عالم مثل قنديل درخشنده و تابان جميع خلق ميّت اند و علماء زنده جميع خلق گمنامند و علماء نامدار. مشاهير علماء سلف را ملاحظه کنيد که ستاره عزّتشان از افق ابدی درخشنده است و تا ابدالاباد باقی و بر قرار.

لهذا من نهايت سرور را دارم که در اين دارالفنون حاضرم. اميدم چنان است که اين مرکز عظيم شود و به انوار علوم جميع آفاق را روشن کند، کور ها را بينا کند، کران را شنوا نمايد، مردگان را زنده کند، ظلمت زمين را بنور مبدّل نمايد. زيرا علم نور است و جهل ظلمت. چنانچه در انجيل ذکر شده که حضرت اشعياء فرمود که اين خلق چشم دارند، ولی نمی بينند، گوش دارند، ولی نمی شنوند؛ عقل دارند ولی نمی فهمند. و حضرت مسيح در کتاب مقدّس می فرمايد که من آنها را شفا می دهم. پس ثابت شد که نادان ميّت و دانا زنده، نادان کور و دانا بينا، نادان کر و دانا شنوا. و اشرف مناقب عالم انسانی علم است. الحمد للّه در اين اقليم علم روز به روز به ترقّی است و مدارس دارالفنونها بسيار تأسيس شده است و در اين مدارس تلامذه به نهايت جهد می کوشند و کشف حقائق عالم انسانی می کنند.

اميدم چنان است که ممالک سائره اقتداء باين مملکت نمايند و مدارس عديده برای تربيت اولادهای خود برپا دارند و علم علم را بلند کنند تا عالم انسانی روشن گردد و حقائق و اسرار کائنات ظاهر شود و اين تعصّبات جاهليّه نماند. اين تقاليد موهومه که سبب اختلاف بين امم است، از ميان برود، اختلاف بدل به ائتلاف شود عَلَم وحدت عالم انسانی بلند گردد و خيمهٔ صلح عمومی بر جميع اقطار عالم سايه افکند. زيرا علم جميع بشر را متّحد کند، علم جميع ممالک را يک مملکت نمايد، جميع اوطان را يک وطن کند. علم جميع اديان را دين واحد نمايد، زيرا علم کاشف حقيقت است و اديان الهی کلّ حقيقت. ولی حال عالم بشر در بحر تقاليد غرق شده اند و اين تقاليد اوهام محض است. علم اين تقاليد را از ريشه برافکند و اين ابرهای ظلمانی که حاجب شمس حقيقت است، متلاشی نمايد و حقيقت اديان الهی ظاهر گردد و حقيقت چون يکی است جميع اديان الهی متّحد و متّفق گردند، اختلافی در ميان نماند، نزاع و جدال از پايه بر افتد و وحدت عالم انسانی آشکار گردد. علم است که ازاله اوهام کند، علم است که نورانيّت ملکوت را هويدا نمايد. لهذا از خدا خواهم که روز به روز عَلَم عِلم بلند تر گردد و کوکب علم درخشنده تر شود تا جميع بشر از نور علم مستنير گردند عقول ترقّی کند، احساسات زياد شود، اکتشافات تزايد نمايد، انسان در جميع مراتب کمالات ترقّی کند و در ظلّ خداوند اکبر نهايت سعادت حاصل شود و اين مسائل جز به علم حقيقی مطابق واقع تحقّق نيابد.

من از ممالک بعيده آمده ام تا در اين مجامع محترمه علميّه حاضر شوم و اين نظامات و ترتيبات را مشاهده کنم و نهايت سرور را پيدا نمايم و شايد اين نظامات علميّه و فنّيّه در ممالک شرق جاری گردد و در شرق ترويج علوم شود. چون من مراجعت بشرق نمايم، جميع را به تحصيل علوم وفنون نافعه تشويق و تحريص کنم. اميدم چنان است که شما ها هم همّت کنيد و در ممالک شرق مدارس مهمّه بنا کنيد و همچنين ابناء شرق که از هندی و چينی و ژاپونی و عرب و ارمنی در اينجا تحصيل علوم و فنون می نمايند، چون باوطان خود مراجعت کنند، ترويج علوم و صنايع و بدايع نمايند تا ممالک شرقيّه نيز مطابق غرب شود، زيرا اهالی شرق استعداد زياد دارند، ولی تا به حال اسباب تربيت عمومی مهيّا نبوده، مدارس نظير اين بلاد نيست. لهذا اميدم چنان است که شرق عنقريب از انوار علوم و حکمت الهيّه و فنون عصريّه بهرهٔ وافر برد، تا نور علم به جميع آفاق بتابد و جميع ممالک منوّر گردد، و ارتباط تامّ بين بشر حاصل شود و سعادت عالم انسانی جلوه نمايد، تجلّيات علوم الهيّه در آفاق شرق و غرب انتشار کلّی يابد حقوق عموم محفوظ ماند و افراد انسانی روز به روز سبب ترقّی فضائل گردند و نهايت اتّحاد و اتّفاق در بين امم حاصل شود. اين است منتهای آرزوی من و اين است مقصد من از سفر خود به آمريک.



  1. Clark University
  2. Worcester
  3. خطابه در دارالفنون کلارک،ووستر،در بستن ٢٣می ١٩١٢عصر ٦جمادی الاخر ١٣٣٠
    شرح در بدايع الآثار ج 1 ص ١٠٢
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio