ای مسجون محزون آشفته مباش و آزرده مگرد پژمرده منشین و افسرده مباش زیرا زندان بمحبت آن یار بینشان ایوان گردد و سلسله زنجیر سجن یوسفی شود چاه اوج ماه گردد و تنگنای حبس صحرای جانفزا شب و روز بنفحات گلشن تقدیس همدم باش و بیاد بلایا و محن جمال قدم مشغول شو آنچه را آن دلبر مهربان در مدت مدیده کشیده ما در ایام عدیده تحمل نتوانیم و از دیده خون بباریم تو حمد کن خدا را که در حبس در سبیل حق زجر دیدی و ببلایا و محن مبتلا گشتی ایام راحت بگذرد و نتیجهئی نبخشد اما هر دقیقه که در سبیل الهی زجر کشیده شود آنرا نتائج غیر متناهیست و علیک التحیة و الثنآء (ع ع)