ای صاحب چشم بينا آنچه مشاهده نمودی عين واقعست در جهان بينش است.
عطر در غنچه مندمج و مندرجست چون شکفته گردد آن رائحه طيّبه منتشر شود گياه بیثمر نبود ولی بنظر چنين آيد زيرا هر گياهيرا اثر و خواصی در اين باغ الهی و هر گياهی مانند گل صد برگ خندان مشام را معطّر نمايد مطمئنّ باش صفحات اوراق هر چند از معانی و کلمات مرقومه بيخبرند ولی بمقارنت آنکلمات در نهايت تعظيم و تکريم در دست دوستان ميگردند اين مقارنت نيز صرف موهبتست.
روح انسانی چون از اين خاکدان فانی بجهان رحمانی پرواز نمايد پرده برافتد و حقايق آشکار گردد جميع امور مجهوله معلوم شود و حقايق مستوره محسوس گردد.
ملاحظه نما که انسان در عالم رحم از گوش کر بود و از چشم نابينا و از زبان لال و از جميع احساسات محروم و چون از آنجهان ظلمانی باينعالم روشن و نورانی انتقال نمود ديده بينا شد و گوش شنوا گشت و زبان گويا گرديد همچنين چون از اينعالم فانی بجهان رحمانی شتابد ولادت روحانی يابد ديده بصيرت باز شود وسمع روح شنوا گردد و جميع حقائق مجهوله معلوم و آشکار شود.
سيّاح بينا چون در راهی عبور نمايد البتّه کشفيّاترا بخاطر آرد مگر آنکه عوارضی عارض گردد و فراموش نمايد *